تاریخ جامع صابئین قسمت دوم (آشنايي با واژه هاي مندائيان و صابئين )
یک تذکر مهم :
آنچه در ادامه مطالعه می کنید مقاله ای است که به بررسی کلیات دین مندایی ( صائبی ) می پردازد و توسط آقای مسعود فروزنده نگارش یافته است . نویسنده این مقاله که خود از صابئین ایران است در این نوشتار مطالب جالبی را به دست داده که نگاه به آنها برای محقق ایرانی بسیار جالب و مفید خواهد بود . ضمن درج این مقاله در وبلاگ ( که اصل آن در سایت www.iranmanda.com قابل دسترسی است ) کوشیده ایم تا در موارد مورد نیاز بدون دخل و تصرف در متن و با رعایت اصل امانت داری توضیحاتی را در انتهای متن و در پاورقی بیافزائیم امید آنکه مفید واقع گردد . منتظر نظرات شما هستم .
با تشکر - جواد نوائیان رودسری
مندا به معناي علم، شناخت،ادراك و يا عرفان ، واژه اي از زبان آرامي (1)شرقي است. مندايي (جمع آن : مندائيان) به معناي پيران عرفان، پيروان علم الهي يا پيروان شناخت هستي است. به همين مناسبت معبد آنان به نام مندي نام دارد.
ستاره پرستها در متون اسلامي به نام صابئين شناخته شده اند. ولي صابئين امروزي هيچگاه خود را (در متون شان) صابئين معرفي نكرده اند. آنها در تمامي متون، اعم از كتابهاي اصلي و يا فرعي (موسوم به طومار يا ديوان) ، خود را مندايي ناصورايي معرفي كرده اند. ناصورايي به معناي محافظ دين ، مومن ، متقي و اهل عبادت و واژه اي از زبان آرامي شرقي است.
مورخين و علما مسلمانان در متون اسلامي، صابئين را با مغتسله يكي دانسته اند. به اين علت كه اساسي ترين و رايج ترين آيين صابئين مندائي،غسل تعميد در آب است. يحيي، واضع غسل تعميد در آب بود(2) و عيسي مسيح توسط او غسل تعميد يافت. بدين وسيله در دو دين صابئين مندائي و مسيحيت، غسل تعميد به منزله پاكي تن و روان و نمادي از اعتقاد و ايمان به رستگاري و پرهيز از كژروي است.
واژه صابئه از ص – ب – ع در هنگام تعريب ع ساقط شده ، به شكل صَبأ خوانده مي شود و معناي در آب فرو رفتن و ريزش آب و ميل نمودن به چيزي از آن مستفاد مي گردد.
واژه صوا و صبا به معني غسل گرفتن است، كه مصدر مصوتا و مصبتا به حساب مي آيد . مصبتا به معني غسل است. مصبتا در ادبيات محاوره اي به شكل مصوتا تلفظ ميشود. اعراب وجه اسم فاعلي آن را صابي يا صابئين خوانده اند. معناي در آب فرو رفتن (غسل) در اين كلمه مستتر است. ما هنوز درك دقيقي از اطلاق واژه صابئين بر مندائيان در متون اسلامي و در صدر آن قرآن مجيد نداريم. عليرغم تفاسير بسيار بر سه سوره قرآن، بقره و مائده و حج، هنوز به معناي مطلق كلمه نمي توانيم ادعا داشته باشم كه صابئين قرآن، مندائيان پيروي حضرت يحيي هستند. تنها در هاله اي از شك و يقين و درچارچوب اشارات نزديك به واقعيت و مبتني بر استنادات تاريخي و از همه مهمتر با بررسي متون مندايي مي توانيم نوعي ارتباط قوي بين مندائيان و صابئين مشاهده نماييم.
اين كتاب كمكي است بي دريغ به پژوهشگر ايراني، تا در پرتو بررسيهاي انتقادي متون مندائي، اين دين از ياد رفته را دوباره بازشناسي نمايد.
قرآن كريم در سه جا از صابئين نام آورده است:
1- ان الذين امنوا و الذين ها دوا و انصاري و الصابئين من آمن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحاًفلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
«سوره بقره ،آيه 62»
همانا آنان كه به اسلام ايمان آوردند و آنانكه از اهل يهود و مسيحي و صابئي بوده و از روي حقيقت به خدا و روز قيامت ايمان آورند و نيكوكاري پيشه كنند براي آنها پاداشي نيك نزد پروردگارشان هست و هيچ گاه اندوهگين نخواهند بود.
2- ان الذين آمنو و الذين ها دوا و الصابئون و انصاري من آمن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحاً فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
«سوره مائده، آيه 69»
همانا كساني كه به اسلامي گرويده اند و يهود و مسيحيان و صابئين كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و نيكوكار شوند هرگز ترسي بر آنان نبوده و نه اندوهگين خواهند شد.
3- ان الذين آمنو و الذين هادوا و الصابئين و النصاري و المجوس و الذين اشركو ان الله يفصل بينهم يوم القيامه ان الله علي كل شي شهيد.
4- «سوه حج، آيه 17»
البته كساني كه به خدا ايمان آورده اند و اهل يهود و صابئين و مجوس و آنان كه به خدا شركت آوردند خداوند ميان آنها در روز قيامت جدايي افكند، همانا خداوند بر احوال همه موجودات عالم گواه (و بصير) است.
در ترجمه آيات قرآني برخي از مترجمين، صابئين را به ستاره پرستها ترجمه كرده اند(3). اطلاق مفهوم ستاره پرست به صابئين به تفاسير مفسرين اوليه قرآن و حكماء و علماء اسلامي قرون چهارم تا ششم هجري مربوط مي گردد.
استنادات ايشان به حادثه گذر مأمون از شمال بين النهرين به مقصد شام است كه در اواخر عمر مأمون با عده اي كه موهاي سر را بلند و بر پشت گره زده و بر تن قبائي داشتند ملاقات، و درباره دين و آئينشان سوال مي نمايد. آنها خود را نه يهود و نه مسيحي، بلكه از مردم حران معرفي مي كنند. مأمون آنها را به فرقه اصحاب الراس منتسب و بدانها اخطار مي كند:
«يا به دين اسلام روي آوريد يا به يكي از اديان اهل كتاب درآئيد.» آنها بعد از رفتن مأمون به سوي شام ، موهاي خود را تراشيده و پوشاك خود را تغيير و برخي از آنها به مسيحيت گرويدند. ابن النديم اين واقعه را از ابويوسف ايشع قطيعي نصراني نقل مي كند.
ادامه حكايت بالا كه اكثر متون اسلامي از آن ياد كرده اند چنين است:
«شيخي از فقها شهر حران بدانها مي گويد: اگر مأمون از سفر بازگشت به او بگوئيد ما از صابئه هستيم و صابئه نامي است كه خداوند در قرآن ذكر نموده است». «شما اين نام را به خود ببنديد كه نجات خواهيد يافت.»
مأمون (خليفه هفتم عباسي) در نزديكي طراسوس وفات مي يابد و خطرات حكومتي از حرانيان خود را به فرق مختلفي منتسب مي نمايند. عدهاي به كيش مسيحي، و برخي به دين اسلام وارد مي شوند. بعد از انتشار خبر وفات مأمون برخي از آن عده كه مسيحيت گرويده بودند به آئين قبلي بر ميگردند و آن عده كه به اسلام وارد شده بودند نتوانستند به سادگي از اسلام خارج شوند. بنابراين اين حكومت: دو جمعيت اسلام آورده و به نصراني گرويده در بين حرانيان (معروف به صابئه) تا ساليان متمادي حضور داشتند. ابن النديم به نقل از كتاب ابو يوسف ايشع قطيعي نصراني، خانواده هاي مسلمان شده اي مي خواند كه دوباره به نصرانيت روي آوردند.
هيچ يك از حكما و مورخين اسلامي اشاره اي به كلمه مندائي و مندائيان نكرده اند. اين نشان دهنده عدم آشنايي حكما اسلامي از محتوي متون مندايي و حتي نمايشگر عدم گفتگوي آنها با شيوخ و روحانيون اين دين است .
برخي از حكما اسلامي، صابئين را به هندوان و شمنيه (شمن پرستان چيني) و مصريان نسبت داده اند. بيشترين و مهمترين ادله آنها تشابه گاهشماري و تعظيم كواكب و صابئين با ملل فوق است. هيچ يك از حكما اسلامي به روشني رابطه بين صابئين و هرمس را توضيح نداده اند. ولي بي استثنا مصر و هندوچين خواستگاه اوليه آنها فرض شده است.
تنها محقق اسلامي كه در قرون اوليه به صابئين حراني نزديك شد و معابد آنها را مشاهده كرد، مسعودي صاحب كتاب با ارزش مروج الذهب بود. او در ديدارش از معابد صابئين مندايي فرصت گفتگو و احتياج ديني با علما صابئين حراني را نيافت. گزارش او تكميل كننده نظريات ديگر محققين اسلامي است. توصيف كوتاه او ما را بدين باور مي رساند كه حرانيان و صابيان از يك فلسفه ديني و شعاير ديني واحد پيروي نموده و گويا تفاوت چنداني بين آنها ديده نمي شد.
يكي از دلايل ستاره پرست خوانده شدن صابئين در متون اسلامي، روايتي از امام رضا عليه السلام است. روايت فوق از علي بن ابراهيم نقل شده است كه مضمون آن اين است:
«صابئين قومي جداگانه اند، نه مجوسند و نه يهود و نه نصاري، و نه مسلمان، آنها ستارگان و كواكب را مي پرستند. اين روايات از جمله روايتهاي شاد و كمياب بوده و استناد بدان محل تأمل دارد . شايد منظور، صابئين غير مندايي شهر حران باشند كه در اين زمان به پرستش كواكب معروف بوده اند.
در بررسي تاريخ و زبانشناسانه واژه صابئه و صابئين ، به اين نكته واقف مي شويم كه اولين منبع رسمي تاريخي كه واژه صابئين را به كار گرفت قرآن كريم بود. قبل از آن در هيچ منبعي واژه صابئين به كار گرفته نشده بود. بعيد مي نماياندند كه قرآن بدون مصداق خارجي، واژه صابئين را سه بار تكرار نمايد. بطور حتم همان گونه كه عرب قبل از اسلام واژه يهود را به قوم بني اسرائيل و واژه نصاوي را به پيروان عيسي ناصري و واژه مجوس را به ايرانيان پيرو زرتشت اطلاق مي كرد، مي بايست براي واژه صابئين نيز يك مصداق معلوم و معين وجود مي داشت.
پيدا كردن مشخصه هاي قوم صابئين از واژه صابئين مثل سه واژه يهود، نصاوي و مجوس امكان پذير است.
يهود ازيهودا فرزند يعقوب (موسوم به اسرائيل : بنده خدا) مأخوذ است و احتمال اينكه از يهود (خداوند خداي بني اسرائيل) باشد ضعيف است.
نصاري ازمحل تولد عيسي مأخوذ است. شهر ناصره در الجليل مكان زايمان مريم باكره بود و بدين لحاظ لقب يا كنيه ناصري بر عيسي نوعي يادآوري جايگاه تولدش و چگونگي تولدش است. وجه تسميه دوم آن جنبه نظري دارد. نصاري برگرفته ازناصورايي به معناي محافظ دين است. واژه مجوس از مگوش آرامي و يوناني به معني مغ است. اعراب آن را مجوس تلفظ مي كردند. در اوستا به صورت مغو و در فارسي به صورت مغ است. مغ ها قبيله اي روحاني بودند كه مسئوليت حفظ آداب ديني را به عهده داشتند و گويا ديااكو، اولين پادشاه ماد، از اين گروه بوده است. سه واژه فوق نمادي طبقه اجتماعي روحانيون (فرزندان يهودا، روحانيون عيسوي، مغها) مي باشند.
حال به واژه صابئين مي رسيم. دو معنا از آن مستفاد شده است: يكي ريزش آب و ديگري ميل نمودن از راه اصلي به راه ديگر.
صب، با فتحه و تشديد با به معني ريختن و ريخته شدن آب است. همچنين معناي مرد عاشق در آن مستتر است. صب با ضمه ص به معني آنچه ريخته شود از طعام مي دهد.
علي اكبر دهخدا بعد از تاييد عبري بودن اين واژه، صابئين را از ريشه ص – ب – ع و به معناي فرو رفتن در آب مي داند. با فرض اين تعبير، معناي مغتسله (تعميد كنندگان) بهترين ترجمه آن است.
اينكه عرف قبل از اسلام معناي عقيدتي (تمايل از راه اصلي به راه ديگر) را براي صابئين انتخاب كرده باشد با احوال عرب جاهليت كه همه معاني را از طريق حسي و مشاهده اي نام گذاري مي كرد متضاد است. اينكه قرآن ، ابتدا به ساكن اين نام را براي آنها تعبيه كرده باشد نيز بعيد است. سياق نامهاي مندرج در آيات قرآن مبتني بر فرهنگ عامه شبه جزيره بوده تا بتواند در آنها نفوذ كرده و همگان از ظاهر آيات به باطن آيات رهنمون شوند.
مسافرتهاي تجاري محمد بن عبدالله (ص) پيامبر عظيم الشأن اسلام به شام در قبل از بعثت، احتمال آشنايي پيامبر اسلام با اين گروه را افزون مي كند. و يا حداقل كاروانهاي تجاري اهالي مكه به شام شايد نام و آيين گروه را به اهالي مكه منتقل كرده بودند.
اگر معناي اول واژه صابئين (از صب) را مغتسله (در آب فرو روندگان) تلقي نمائيم هيچ مشكلي بر ارتباط دهي بين صابئين قرآن و مغتسله كه مندائيان كنوني باقي مانده آنها هستند به وجود نمي آيد. ولي اگر معناي دوم واژه صابئين را معادل تمايل از راه اصلي به راه ديگر قلمداد نمائيم، آن موقع چند حالت مفروض است:
حالت اول اينكه: صابئين همان گروه معتقدين به متوسط هاي روحاني هستند كه به تدريج فرقه هاي ستاره و كوكب پرستي و بت پرستي از آن منشعب گرديد و در سراسر مصر و هند و چنين و يونان و كلدانيان رايج گشت. مطابق اين تحليل آنها بيش از آنكه موحد باشند و به مقام توحيد ارج نهند، به واسطه هاي بين خدا و انسان احترام قائلند. اگر اين حالت را قبول نمائيم تمامي مندرجات متون اسلامي قرون چهارم تا ششم هجري مبتني بر صابئي بودن تمام تمدنهاي جهاني را پذيرفته ايم.
طي اين تحليل، راه انبيا توسط برخي حكما و علما فلسفي منحرف گشته، و صابئه واژه اي عام براي تفسيري نوين از هستي است كه اعتقادي به متوسط هاي جسماني (انبيا) ندارد. مسلماً هرمس را بايد سر سلسله اين گروه بناميم (به شرطي كه روايت شهرستاني در خصوص پيامبر بودن هرمس را ناديده بيانگاريم).
حالت دوم اينكه: صابئين گروهي ازمندائيان خوانده شده اند كه به تدريج از راه اصلي (راه انبيا) در اعتقاد به متوسط هاي جماني و شريعت نبوي منحرف و به آئين هاي خود ساخته و يا ملتقط با آيين هاي شرك آميز روي آورده اند.
دو حالت فوق مورد انطباق با گفته قرآن نيستند، زيرا آيات قرآن اصرار دارند بر اينكه آنان اهل كتاب بوده و در رديف يهوديان و مسيحيان و زرتشتيان قرار گرفته اند. مسلماً نظر شارع مقدس در اين آيات بر گروههاي موحد و مومن به خدا قرار دارد. در غير اين صورت مي توانست آنها را اهل شرك خطاب كند.
بنابراين، قرآن مجيد صراحتاً يهود و نصاري و مجوس و صابئين را در يك رديف و از اهل كتاب و موحد و اهل ايمان معرفي مي كند، و در هيچ جاي ديگر صابئين را به كفر و انحراف معرفي نكرده است.
از تحليل بالا مي توان نتيجه گرفت كه صابئين قرآن داراي خصيصه تعميد در آب هستند .
موضوع بعدي ارتباط ما بين يحيي و صابئين است. مطابق آيات قرآن زكريا در اواخر عمر و درسنين كهولت صاحب فرزندي مي شود كه خداوند او را يحيي مي نامد. خداوند بدو در سنين كودكي كتاب (حكمت علمي و نظري ) مي دهد.
يا يحيي هذا الكتاب بقوه و آيتناه الحكم صبيا
«سوره مريم، آيه 12»
اي يحيي اين كتاب را محكم بگير و در طفوليت او را حكمت و فرزانگي داديم.
درآيات قرآن ، هيچ رابطه مشخصي بين يحيي و صابئين ديده نميشود. تنها برحسب آياتي كه درباره شخصيت محبت آميز و حكيم گونه يحيي آمده، مي توانيم اخلاقيات صابئين مندائي با اخلاق يحيي (ذكر شده در قرآن) را در يك مدار قرار دهيم.
در هيچ جاي ديگر قرآن مجيد اشاره اي به نام كتاب يحيي و يا پيروان يحيي نمي شود. ديگر آيات قرآن اشعار دارند بر اينكه خداوند يحيي را بسيار دوست داشته و تا آن زمان هيچ پيامبري بدين شكل مبعوث نشده و بدين نام خوانده نشده است.
از فهوي آيات 12-1 سوره مريم استنباط ميشود كه مرام حضرت يحيي مبتني بر محبت و نيكوكاري و زهد و تقوي بوده و خداوند پيشاپيش مرگش و زندگي دوباره اش را (مثل عيسي مسيح) اعلام مي كند .
نتيجه
نتيجه بررسي واژه صابئين در قرآن و همچنين ارتباط يحيي و صابئين عبارت است از:
1- بيشترين و نزديكترين مصداق براي واژه صابئين در قرآن كساني هستند كه تعميد در آب از اساسي ترين اركان دينشان به حساب مي آيد.
2- معناي ميل از راه راست به راه ديگر نمي تواند معناي حقيقي فرقه صابئين در قرآن باشد. زيرا در اين صورت قرآن آنها را در زمره مشركان قرار مي داد.
3- صابئين در قرآن در رديف يهود و نصاري و مجوس و اهل كتاب به حساب مي آيند.
4- هيچ رابطه مشخص بين يحيي و صابئين در قرآن ديده نمي شود. بجز نوع اخلاق محبت آميز و شفقت گونه يحيي كه قرار بود در كمال صلح و دوستي و بدون خشونت پيام خداوند را ابلاغ نمايد . (آيات 12-1 سوره مريم)
از اين نقطه نظر اخلاق يحيي با اخلاق صابئين مندائي در يك مدار قرار ميگيرد.
ادامه دارد ....
پی نوشتها :
1- زبان آرامی یکی از کهنترین زبانهای سامی است که تعدادی از زبانهای زنده دنیا نظیر عربی و عبری از آن مشتق شده اند . این زبان ابتدا در بابل و آشور رواج داشته و بعدها در عهد هخامنشی زبان اداری و مکاتباتی دربار بود و بدین روی تعدادی از کتیبه های باقی مانده از هخامنشیان با خط میخی و به زبان آرامی نگاشته شده است . این زبان در تورات نیز کاربرد داشته و تعدادی از آیات سفر ارمیاء به این زبان نگارش یافته است . به طور کلی می توان این زبان را زبان بین المللی عهد کهن نامید چیزی مانند زبان عربی در دوره اسلامی و انگلیسی در زمان حاضر – البرهان
2- یحیی معمدان فرزند زکریای نبی و هم عصر عیسی (ع) بوده و از انبیای بنی اسرائیل محسوب می شود وی در کنار رود اردن توبه کاران را غسل تعمید می داد ( منابع مسیحی ) اما اینکه در متن اشاره شده که وی واضح غسل تعمید است صحیح نیست . اصولا پیش از یحیی و در دوره های قبل آب به عنوان مظهر پاکی مورد توجه بوده و شستشو با آن در برخی مذاهب نوعی فریضه مذهبی شمرده می شده است – البرهان
دوستان سلام